یادم نمی آید
ولی یادش به خیر!
لحظه ای که وجودم را هدیه گرفتم
یک " هدیه" !! می گویند لطف، رحمت ،بخشایش...
من که می گویم تا عاشق نشوی هرگز نمی توانی بفهمی که این "هدیه، بخشش بزرگ ،رحمت و ... " به چه معناست
من...!
"عدمی" که برای روز تولدش
خدا به او"هستی" را کادو داد
خدا خودش را به او هدیه کرد!
اما ...
من هنوز عاشق نشدم! ):
سالروز تولّدم :
خدا به من دنیا را هدیه کرد،رنج را
خدا به من لذت فهمیدن را هدیه داد،رنج فهمیدن را .....و لذت رنج فهمیدن را! لذت و رنج فهمیدن نفهمیدنم را....
خودش به من گفت که : و لقد خلقنا الانسان فی کبد
و سوّمین سالروز تولّدم...
هنوز نیامده، نمی دانم اینبار هدیه اش چیست
لابد... رهایی...
اینبار از این رنج می رهاندم و یحتمل هدیه اش این است؟ :
خودم می مانم و خودش
بی واسطه!
نمی دانم
هنوز نیامده...
راستی یادتان نرود وقتی مردم ، تولّد 2 سالگی ام را جشن بگیرید
(لطفن بدون کادو! :D)
"مردنی"
نویسنده: .::. دوشنبه 86/11/22 .::. ساعت 5:32 عصر | نظرات دیگران ( ) |